عشق من
21 دی 1389برچسب:, :: 10:36 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
تورا هرلحظه به خاطر مى آورم بى هيچ بهانه! شايد دوست داشتن همين باشه. هى لوتى3راه بيشتر ندارى: 1.بامن باشى 2.باتوباشم 3.توافق كنى باهم باشيم آنکه دلى براى دوست داشتن به ماداد،کاش صبرى هم براى دورى ها ميداد...
دو شنبه 18 دی 1389برچسب:, :: 7:36 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
نیست در این گفته من سوسه ای / گر تو به من قرض دهی بوسه ای بوسهء دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم . . . . . منو ببخش که بی خبر تو خلوتت پا میزارم / مقصرش دلتنگیه ، من که گناهی ندارم . . ناله پنداشت که در سـیــنــه ی ما جا تنگ است رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است دل پیش تو و دیده به سوی دگرانم تا خلق ندانند به سویت نگرانم . . . . . اونقدر فراموشت کردم که حتی واسه ابراز تنفر هم تو ذهنم نمیای . . . . . مثل فرشته ها شده ای احتیاط کن / زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن چندیست که احساس می کنم / عزیزتر از جان ما شده ای ، احتیاط کن . . . . . چشمانم خسته است و نبض ذهنم افتاده ، کاش نگاهت یک قدم نزدیک تر بود . . . . . روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم اکنون خود را می جویم، او را می یابم . . . . . بود درد مو و درمانم از دوست / بود وصل مو و هجرانم از دوست اگر قصابم از تن واکره پوست / جدا هرگز نگردد جانم از دوست . . . . . رفیق یک دله غمخوار ویار باید ونیست / فغان چه ها که در این روزگار باید ونیست . . من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم . . . . . سرخ شد آیینه از هرم نگاه من و تو / بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو هنر عاشقی امروز پسند همه نیست / که محبت شده اینگونه گناه من و تو . . . . . تسبیح نیستم اما نفسم را به شماره انداخته است شوق دستان تو . . . . . تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد / چو یک دم با تو بنشینم ، دل از هر غم رها گردد . . . . . کاش میشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوی هم پرتاب کرد کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد . . . . . نگاه تو سیب است و من نیوتنی بیچاره ، بی خواب از کشف جاذبه . . . 15 دی 1389برچسب:, :: 8:51 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
انجماد قلب ها را از خشک سالي چشم ها مي توان فهميد ، چشمي که گريستن نمي داند ، زيستن نمي تواند اس ام اس عاشقانه -
14 دی 1389برچسب:, :: 7:55 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
بخت و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند
آسمانت بی غبار
تو مپندار که از یاد تو را خواهم برد من بدون تو به یک پلک زدن خواهم مرد
اوسولوموسورواوموچوبولونوسو!
هردو ازاین باغ بری میرسدتازه ترازتازه تری میرسد هرروزسازجدیدمینوازی
روزی اگه نبودم تنها آرزوی سینه ام این است زیرلب بگویی یبدش بخیر
دستانم تشنه دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگیهایم باتومی مانم بی آنکه دغدغه فرداداشته باشم چون میدانم فردابیش ازامروزدوستت خواهم داشت
قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرارنبوداینجوریشه یهوبشی همه کسم راستی چی شدچه جوری شداینجوری عاشقت شدم؟اینکه میگم تقصیرتوست شایدبه این خاطره که کم کنم ازجرم خودم
ساعت 1امشب قراره دیوونه هاروشفابدن پیام دادم خواب نمونی گلم
میخوام که عاشقت بشم گل شقایت بشم دلم واست تنگ شده بودگفتم مزاحمت بشم ....
ای عشق ، شکسته ایم ، مشکن مارا
اینگونه به خاک ره میافکن مارا ما در تو به چشم دوستی مینگریم ای دوست مبین به چشم دشمن مارا دو شنبه 12 دی 1389برچسب:, :: 1:24 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
ای کاش کنارت بودم تا ادامه مطلب ... 9 دی 1389برچسب:, :: 7:34 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
گفتمش نقاش را نقشی بکش از معرفت… با قلم نقش تو را با وسعت دریا کشید… ================================ خاک من gel شود و gol شکفد از gel من… تا ابد مهر تو بیرون نرود از del من ای gol من… ================================ میگن جای گنج در ویرانه هاست… چه گنجی ز تو بالاتر و چه جایی ز قلب من ویرانتر… ================================ اگه یه شب دیدی تو آسمون ستاره ای نیست حاضرم تا صبح برات چشمک بزنم به شرطی که وقتی خورشید در اومد ستاره رو فراموش نکنی… ================================ غضنفر باباش میسوزه روی مغازه اش مینویسه: به علت پدر سوختگی مغازه تعطیل است! ================================ تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن… ================================ اگر با گریه دریایی بسازم… اگر با خنده رویایی بسازم… اگر خنده شود در من فراموش… اگر گریه شود با من هم آغوش… تو را هرگز نخواهم کرد فراموش… ================================ هر کجا دور از تو باشم نازنینم غربت نشینم… هر کجا پایت گذاری خاک نرم آن زمینم… ================================ سودای دلم قسمت بی هر سر و پا نیست… خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست… ================================ ////////// // // /// /// /// /// اینا بارونه! فرستادم تا پژمرده نشی، چون خیلی گلی! ================================ ای صمیمی ترین آیت مهر… با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم… ================================ هرچی عشقه با نگینش… هرچی خوبه بهترینش… آسمون ها با زمینش… همشون فدات… ================================ دوست داشتن خوبان همیشه گفتنی نیست… گاه سکوت است و گاه نگاه و گاه یک پیام… 4 دی 1389برچسب:, :: 8:38 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز مي گويند زندگي زيباست و بهار را گواه مي اورند و من مي گويم زندگي زيباست اگر باور هاي پاک را باور داشته باشيم 3 دی 1389برچسب:, :: 10:13 بعد از ظهر :: نويسنده : مهرداد
عشق تو مانند روح در وجود من است که فقط هنگام مرگ از هم جدا ميشويم . . . 20 آذر 1389برچسب:, :: 11:50 قبل از ظهر :: نويسنده : مهرداد
دوست عزیز نگاهی به طبیعت می اندازم و چیزی که قابل ستایش تو باشد نمیابم پس ناچار به قلبم رجوع میکنم و آن را با خنجر محبت میشکافم و قطره خونی را به عنوان سلام تقدیمت می نمایم امیدوارم که پذیرا باشی صفحه قبل 1 صفحه بعد |
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |